ریگزار

/rigzAr/

مترادف ریگزار: رملستان، ریگستان، سنگلاخ

معنی انگلیسی:
sandy, sandy(region)

لغت نامه دهخدا

ریگزار. ( اِ مرکب ) زمینی که همه آن ریگ باشد. ( ناظم الاطباء ). ارض محصحصة. ریگ. ریگستان. ریگ بوم. رملة. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به ریگستان شود.

فرهنگ فارسی

ریگستان، زمین پرریگ، زمین پوشیده ازریگ
( اسم ) زمین پر از ریگ ریگستان .

فرهنگ معین

(اِمر. ) زمین پر از ریگ .

فرهنگ عمید

زمین پوشیده از ریگ، زمین پرریگ، ریگستان.

واژه نامه بختیاریکا

بَردلُو

مترادف ها

sabulous (صفت)
ریگزار، شنزار، ماسه ای، ماسه دار، دارای شن ریزه

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورایی
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

ریگزارریگزارریگزارریگزار

بپرس