لغت نامه دهخدا
ریکاشه. [ ش َ / ش ِ ] ( اِ ) رکاشه. ریکاسه. ( از لغت فرس اسدی ). بروزن و معنی ریکاسه است که خارپشت بزرگ تیرانداز باشد. ( برهان ). رجوع به ریکاسه و رکاشه و خارپشت شود.
فرهنگ عمید
= جوجه تیغی: کسی کرد نتوان ز زهر انگبین / نسازد ز ریکاشه کس پوستین (عنصری: ۳۶۱ ).