دیدی تو ریژ و کام بدو اندرون بسی
با ریدکان مطرب بودی به فر و زیب.
رودکی.
ریزی از چاشنی ریژ به کامم نرسیدروزیی کان ننهاده ست قدر می نرسد.
خاقانی ( از جهانگیری ).
هر زمانی تو نفعریژ کنی هر شبانی و دفع آزاری.
نزاری ( از جهانگیری ).
رجوع به ریز شود. || زمین پشته پشته. ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ) ( برهان ).