شش
موضوع را مرحله به مرحله بررسی کنیم تا ریشه واژه �ریه� را در اوستایی، پهلوی و سانسکریت مشخص کنیم. ابتدا توجه کنیم که در فارسی �ریه� به عضو تنفسی بدن اشاره دارد و معمولاً ریشه آن به زبان های هندواروپایی بازگردانده می شود.
... [مشاهده متن کامل]
- - -
۱. ریشه اوستایی
واژه: raēka - / raē
معنی: مرتبط با تنفس و ریه
توضیح: این واژه در متون اوستایی با فعل ها و واژگان مربوط به تنفس و جریان هوا مرتبط است. شواهد کاربرد آن محدود است، اما در متن های مذهبی اوستایی ( اوستا، یسنا و وندیداد ) به مفاهیم تنفس و اعضای داخلی بدن برمی گردد.
منابع تخصصی:
Bartholomae, C. Altiranisches W�rterbuch, Leipzig, 1904.
Hoffmann, K. Avestische Laut - und Flexionslehre, Heidelberg, 1963.
Darmesteter, J. The Zend Avesta, Part I: The Vendidad, London, 1880.
- - -
۲. ریشه پهلوی ( میانه فارسی )
واژه: rag / rag - īh
معنی: ریه، عضو تنفسی بدن
توضیح: مستقیماً از اوستایی raēka - گرفته شده و در متون پزشکی و دینی پهلوی دیده می شود، به ویژه در کتاب های پزشکی ساسانی مانند Dinkard و متون زردشتی.
منابع تخصصی:
Kent, R. G. Pahlavi Texts, London, 1953–1961.
MacKenzie, D. N. A Concise Pahlavi Dictionary, London, 1971.
Widengren, G. Die Religion Irans, Stuttgart, 1965.
- - -
۳. ریشه سانسکریت
واژه: ṛk / ṛkṣa
معنی: جریان هوا، بازدم، گاهی به ریه مرتبط دانسته شده
توضیح: در سانسکریت کلاسیک واژه ی مستقیمی به معنی �ریه� وجود ندارد، اما برخی واژگان مرتبط با هوا، تنفس و جریان جانوران یا انسان وجود دارد که در مطالعات تطبیقی با اوستایی raēka - هم ریشه شمرده شده اند.
منابع تخصصی:
Monier - Williams, M. A Sanskrit - English Dictionary, Oxford, 1899.
Macdonell, A. A. A Sanskrit Grammar for Students, Oxford, 1927.
Mayrhofer, M. Etymologisches W�rterbuch des Altindoarischen, Heidelberg, 1986–2001.
- - -
جمع بندی تطبیقی
زبان واژه معنی/کاربرد منبع اصلی
اوستایی raēka - /raē ریه، تنفس Bartholomae, Hoffmann
پهلوی rag / rag - īh ریه، عضو داخلی بدن Kent, MacKenzie
سانسکریت ṛk / ṛkṣa جریان هوا، بازدم Monier - Williams, Mayrhofer
- - -
منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
واژه ی ریه از ریشه ی واژه ی ری و ه فارسی هست.
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
... [مشاهده متن کامل]
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹
ریَه، با فتحه روی ی، در گویش دشتی نوعی نخ که با ان تور ماهیگیری می بافتند .
واژه ریه
معادل ابجد 215
تعداد حروف 3
تلفظ riye
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی: رِئَة] ( زیست شناسی )
مختصات ( یِ ) [ ع . رئة ] ( اِ. )
آواشناسی riye
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع واژگان مترادف و متضاد
فرهنگ فارسی معین
در زبان کوردی به شش یا ریه میگن سیپلاک
در لری بختیاری
ریه / شش: پُفْ
جگر، شش
شُش یا جگر سفید که در استان کرمان پف ( پُ ) و در شهرستان بهاباد به آن سس ( سُ ) گفته می شود.