لغت نامه دهخدا
- ریل گذاری ؛ عمل قرار دادن تیرهای آهن روی الوارهای ( تراورسهای ) افقی در طول.
ریل. ( اِ ) نوع جبلی افسنتین است و گویند نوعی از برنجاسف و قیصوم است. ( از تحفه حکیم مؤمن ).
ریل. [ رَ ] ( ع مص )ریال. ( ناظم الاطباء ). آب دهان ریختن کودک از دهن. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). رجوع به ریال شود.
فرهنگ فارسی
( اسم ) هر یک از تیره های آهنی که در مسیر راه آهن روی زمین کار گذارند تا واگون از روی آن حرکت کند .
ریال . آب دهان ریختن کودک از دهن
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
فرهنگستان زبان و ادب
مترادف ها
اصل، ریل
نرده، سرزنش، محجر، ریل
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
کیشهَن
شایسته ترین و درست ترین برابر نهاده ی ریل واژه ی درست راه آهن هست که هنوز هم گفته می شود
شیارال ( شیار ال )
ریل
آهنراه، آسَنراه، آسَنراس، شیار، شیاره، شیال، شیاله، تَپال ( گویش دیگری از توپال ) ، فِلاز ( گویش دیگری از فلز )
فلز اَرَبیده ی توپال < پال< فال< فالیک< فالیز< فِلِز و همینگونه همریشه :
splendid
... [مشاهده متن کامل]
آهنراه، آسَنراه، آسَنراس، شیار، شیاره، شیال، شیاله، تَپال ( گویش دیگری از توپال ) ، فِلاز ( گویش دیگری از فلز )
فلز اَرَبیده ی توپال < پال< فال< فالیک< فالیز< فِلِز و همینگونه همریشه :
... [مشاهده متن کامل]
< s - pl - en_did
pl = تو - پال = فِل - اِز
splendid به مینه جلا ، براق، درخشان ، چون فلز میدرخشد.
pl = تو - پال = فِل - اِز
splendid به مینه جلا ، براق، درخشان ، چون فلز میدرخشد.
بجای واژه ریل از واژه سچه استفاده شود. که از قدیم اهالی جنوب بویژه در آبادان بجای ریل از آن استفاده می شود
ریل از انگلیسیRill، به معنی چرخک و غرغره. ضبط یا ضبط صوت ریلی که اینک نزدیک به بر افتادن کامل است پیش از ضبط های کاستی رواج یافت.