ریق زدن. [ زَ دَ ] ( مص مرکب ) ریدن. ( آنندراج ). تغوط. ریستن. ( یادداشت مؤلف ) : خویش را آلوده مردار دنیا چون کنم من که کون همتم ریقی بر این دنیا زده ست.ملا فوقی یزدی ( از آنندراج ).