ریغو

/riqu/

معنی انگلیسی:
good-for-nothing, sluttish

لغت نامه دهخدا

ریغو. ( ص نسبی ) ریخو. ریخن. ( ناظم الاطباء ). ریخ زننده. در تداول عامه ، آنکه از بیماری و ضعف از آلودن خویش خودداری نکند.که خود باز نداند داشت. که بسیار برنشیند. که جامه پلید کند. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به ریخو و ریخن شود. || سخت ضعیف و حقیر. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) آنکه خود را ملوث سازد گه آلود
ریخو ریخن . ریخ زننده . یا سخت و ضعیف و حقیر .

فرهنگ معین

(ص . ) (عا. ) ۱ - کسی که اسهال دارد و نمی تواند خود را کنترل کند. ۲ - کنایه از: آدم ضعیف .

فرهنگ عمید

= ریخن

پیشنهاد کاربران

بپرس