ریعه

لغت نامه دهخدا

( ریعة ) ریعة. [ ع َ ] ( ع اِ ) جماعت فراهم آمده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || یک کوه بلند. ( ناظم الاطباء ). یکی ریع. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به ریع شود.

ریعة. [ ع َ ] ( ع اِمص ) مقلوب رِعَة از «ورع » به معنی پرهیزکاری. یقال : فلان سیی ءالریعة؛ ای قلیل الورع. ( از منتهی الارب ). رجوع به رِعَة شود.

فرهنگ فارسی

مقلوب رعه . از ورع به معنی پرهیز کاری .

پیشنهاد کاربران

بپرس