- ریشه کن ساختن ؛ از بیخ و بن برکندن.ریشه کن کردن :
گر چنین آهنگ خواهد شد سرود قمریان
سروها را ریشه کن می سازد از بستان ما.
صائب ( از آنندراج ).
- ریشه کن شدن ؛ از بیخ و بن برکنده شدن.- ریشه کن کردن ؛ از بیخ و بن برکندن.ایعاء. استیصال. از بن برانداختن. ( از یادداشت مؤلف ).