ریشه دار

/riSedAr/

معنی انگلیسی:
deep-rooted, inveterate, time-honored

لغت نامه دهخدا

ریشه دار. [ ش َ / ش ِ ] ( نف مرکب ) دارای ریشه. گیاهی که دارای ریشه است. || دارای جراحت. دارای ریش. مجروح. ریشدار. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || جامه ای که طره ها و رشته های آویزان دارد. ( یادداشت مؤلف ). || دارای سابقه و اصل و بیخ : اختلاف من با او ریشه دار است. || اصیل. عریق. دارای نژاد و نسب و تبار.

فرهنگ فارسی

دارای ریشه . گیاهی که دارای ریشه است . یا دارای جراحت .

فرهنگ عمید

۱. هر گیاهی که ریشه دارد.
۲. [مجاز] شخص اصیل و نجیب، بااصل ونسب.

واژه نامه بختیاریکا

رگ دار

مترادف ها

barbate (صفت)
خاردار، ریشه دار، ریش دار

ciliate (صفت)
ریشه دار، مژه دار، مژگان دار

stubby (صفت)
ریشه دار، زبر، پر از کنده درخت، سیخ سیخ

ciliated (صفت)
ریشه دار، مژه دار، مژگان دار

rooty (صفت)
ریشه دار، ریشه ای، شبیه ریشه

filose (صفت)
ریشه دار، نخ نخ

fimbriate (صفت)
ریشه دار، حاشیه دار، شرابه دار

پیشنهاد کاربران

بناور
entrenched
deep - rooted
deep - seated
اساسی
با اصالت - اصیل
مزمن ( دیرپای و دیرینه )

بپرس