ریش کن. [ ک َ ] ( نف مرکب ) آنکه کوشش بیهوده می کند. ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ). نامراد و محروم. ( ناظم الاطباء ) : از هر کنار مشرق عرض تجلی اش مه ریش کن برآمد و خور ریشخند شد.زلالی خوانساری ( از آنندراج ).