لغت نامه دهخدا
- ریش سفیدی کردن ؛ دخالت در امری کردن و آن را فیصل دادن. ( یادداشت مؤلف ). وساطت و میانجی گری کردن. پادرمیانی کردن و اختلافی را مرتفع ساختن.
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
صفت و جایگاه. وقتی امری در بین افراد خانواده، یا محله و. . . به مشکل بخورد، با مراجعه به ریش سفید و با راهنمایی او مشکلات را حل کنند.