لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( مصدر ) ( رشت ریسد خواهد رشت بریس ریسنده رشته ) پنبه یا پشم را با دوک ریسیدن تافتن تابیدن : [[ می آسوده در مجلس همی گشت رخ میخواره همچون می همی رشت ]] ( ویس و رامین )
رشتن و تافتن و ریسمان ساختن
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
واژه نامه بختیاریکا
جدول کلمات
مترادف ها
خیط و پیت کردن، چرخ زدن، فر زدن، چرخیدن، چرخاندن، ریسیدن، رشتن، تنیدن، به درازا کشاندن
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید