ریزیده
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
خرد شده
متلاشی شده
ریزریز شده
خرد و خاکشیر شده
پراکنده گشته
منتشر شده
چون گزیدی پیر نازک دل مباش
سست و ریزیده چو آب و گل مباش
✏ �مولوی�
متلاشی شده
ریزریز شده
خرد و خاکشیر شده
پراکنده گشته
منتشر شده
چون گزیدی پیر نازک دل مباش
سست و ریزیده چو آب و گل مباش
✏ �مولوی�