لغت نامه دهخدا
ریزی. ( حامص ) حاصل مصدر از ماده مضارع ریختن ( ریز ).همیشه به صورت ترکیب استعمال شود، مانند: پی ریزی ، توپ ریزی ، خاک ریزی ، ساچمه ریزی ، طرح ریزی ، مجسمه ریزی و غیره. رجوع به هریک از ترکیبات بالا در جای خود شود.
- پی ریزی ؛ پی افکنی. ( فرهنگ فارسی معین ).
- طرح ریزی ؛ نقشه کشی. ( فرهنگ فارسی معین ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید