ریزه کاری

/rizekAri/

معنی انگلیسی:
nuance, precision, punctilio, subtlety, touch, elaborate work, nicety

لغت نامه دهخدا

ریزه کاری. [ زَ / زِ ] ( حامص مرکب ) باریک بینی. دقت. ( ناظم الاطباء ): تبتین ؛ ریزه کاری و باریک بینی کردن. ( منتهی الارب ). || زیرکی. وقوف داری. ( ناظم الاطباء ). || خوشکاری. ظرافت. لطافت. ( ناظم الاطباء ). ترسیم دقیق اشکال و نقشهای ظریف با ارائه کوچکترین اجزای شی در یک اثر هنری ( نقاشی ، مجسمه سازی ، خطاطی ، رقص و غیره ). ( فرهنگ فارسی معین ). خورده کاری. ( غیاث اللغات ). مرادف خورده کاری. کارهای نازک سرانجام دادن. ( آنندراج ) :
نباشد مست می با چشم بازش
خبر از ریزه کاری های نازش.
محسن تأثیر ( از آنندراج ).
درنمی آید به چشم همتم نقش دو کون
می کند طراح قسمت ریزه کاریها عبث.
طغرا ( از آنندراج ).
تعتد؛ ریزه کاری کردن در کار. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

ترسیم دقیق اشکال و نقشهای ظریف با ارائه کوچکترین اجزای شیئی در یک اثر هنری تابلوی نقاشی مجسمه خطاطی رقص و غیره.
باریک بینی و دقت . ریزکاری و باریک بینی کردن .

فرهنگ معین

(زِ )(حامص . ) ظریف کاری ، دقیق - کاری .

فرهنگ عمید

نازک کاری، به کار بردن شکل ها و نقش های ظریف، نشان دادن کوچک ترین و ریزترین اجزای چیزی در نقاشی و سایر هنرهای زیبا.

گویش مازنی

/rize kaari/ قطعه ای سازی مربوط به سرنا استدر فرهنگ معین ترسیم دقیق اشکال و نقش های ظریف در یک اثر هنری آمده استدر آنندراج واژه ی ریزه خوانی به معنای: آواز کشیدن که آن را تحریر نیز گویند

واژه نامه بختیاریکا

کُل کاتی ( کُل کاری )

مترادف ها

elegance (اسم)
ظرافت، خوش اندامی، زیبایی، وقار، لطافت، ریزه کاری

intricacy (اسم)
پیچیدگی، بغرنجی، ریزه کاری، تودرتویی

fallal (اسم)
ریزه کاری، رفتار ظریفانه

فارسی به عربی

تعقید , رشاقة

پیشنهاد کاربران

ظرافت
معنی ریزه کاری در جدول میشه ، چَم و خَم
نکته: ریزه کاری.
چون: در این سخن نکته هایی است: در این سخن ریزه کاری هایی است.
ظریف کاری - ظرافت - ظریفی
ظریف کاری - ظرافت
جزءیات

بپرس