ریزاندن. [ دَ ] ( مص ) ریزانیدن.ریختن. ریختن کنانیدن. ( ناظم الاطباء ) : درخت را بجنبان تا خرما بریزاند. ( قصص الانبیاء ص 205 ).به تنگی بریزاندت روی رنگ چو وقت فراخی کنی معده تنگ.سعدی ( بوستان ).|| ریزه کردن. ( یادداشت مؤلف ).