ریخت و پاش
/rixtopAS/
معنی انگلیسی:
spillage
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
در تداول عامه خرج زیاد . برج . مصرف کردن .
فرهنگ معین
مترادف ها
خود ستایی، خود فروشی، شادمانی، ریخت و پاش
پیشنهاد کاربران
ولخرجی . . شلختگی . .
همین چند روزه کلی پول خرج کردیم واسه لوازم آشپزخونه