ریث

لغت نامه دهخدا

ریث. [ رَ ] ( ع اِ ) درنگ. مثل : رب عجلة وَهبت ریثاً و فی التعجب ما اراثک علینا؛ ای ابطأک عنا. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). درنگ. ( آنندراج ). || مقدار. گویند: لم یلبث الا ریث کذا. و گویند: مایلبث الا ریثما کذا. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). اندازه چیزی. ( آنندراج ). مقدار مهلت از زمان. ( از اقرب الموارد ).

ریث. [ رَ ] ( ع مص ) درنگ کردن. ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). درنگی شدن. ( تاج المصادر بیهقی ). مولش. ( فرهنگ فارسی معین ). راث علی خبرک ؛ ای ابطاء. ( ناظم الاطباء ).

ریث. [ رَی ْ ی ِ ] ( ع ص ) بطی ٔ. درنگ کار. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). کاهل. درنگ کننده. ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) کندرو بطئ درنگ کار .
درنگ . یا مقدار . اندازه چیزی

فرهنگ معین

(رَ یا رِ ) [ ع . ] (اِمص . ) درنگ کردن .
(رَ یِّ ) (ص . ) کندرو، بطی ، درنگ کار.

دانشنامه عمومی

ریث ( به انگلیسی: Reeth ) یک روستا در بریتانیا است که در ریچموند واقع شده است. [ ۱] ریث ۷۲۴ نفر جمعیت دارد.
عکس ریثعکس ریث
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

بپرس