ریاکار
/riyAkAr/
مترادف ریاکار: دورو، سالوس، ظاهرساز، ظاهرنما، فریبنده، متظاهر، مرائی، مزور، مکار، منافق
برابر پارسی: دورو، دو چهره
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( صفت ) آنکه در کارها ریا بکار برد دورو منافق .
فرهنگ عمید
واژه نامه بختیاریکا
مترادف ها
ساخته، متظاهر، دو رو، با ریا، ریاکار
دو رو، غیر صمیمی، ریاکار، بی صداقت
ریاکار
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
پوشیده دلق . [ دَ / دِ دَ ] ( ص مرکب ) دلق بتن کرده . صوفی . || مجازاً ظاهرساز. متظاهر. ریاکار : عزیزان پوشیده از چشم خلق نه زنارداران پوشیده دلق . سعدی ( بوستان ) .
اهل ظاهر. [ اَ ل ِ هَِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آنکه بر ظاهر کتاب خدا عمل کند. مقابل اهل تأویل. رجوع به جامعالحکمتین و فهرست آن و فیه ما فیه ص 146 و 165 شود. || ریاکاران. ( آنندراج ) .
جلوه دهنده
دورو، سالوس، ظاهرساز، ظاهرنما، فریبنده، متظاهر، مرائی، مزور، مکار، منافق
مزور