ریاکار

/riyAkAr/

مترادف ریاکار: دورو، سالوس، ظاهرساز، ظاهرنما، فریبنده، متظاهر، مرائی، مزور، مکار، منافق

برابر پارسی: دورو، دو چهره

معنی انگلیسی:
disingenuous, guileful, hypocrite, insincere, pharisaic, phoney, phony, pious, pretentious, quack, tortuous, two-faced, whited sepulcher, hypocritical, goody-goody

لغت نامه دهخدا

ریاکار. ( ص مرکب )مُرائی. ( منتهی الارب ). مکار و کسی که در کارها مکر و غدر و نفاق می کند. مزور. ( ناظم الاطباء ). مکار. دورو. منافق. مرایی. ( آنندراج ). شخصی است که همچو بازیگر حرکات و تشبیهات او را حقیقتی نیست و لقبی است از برای آنان که صورةً و ظاهراً دین دارند و حال آنکه حقیقةً و باطناً، ابداً بویی از دینداری نداشته و ندارند. ریاکاران بر چهار دسته اند: اول ، ریاکار دنیوی که محض مقاصد شخصی و دنیوی متدین به دین شود. دوم ، ریاکار شرعی و قانونی است بمحض اینکه بهشت را به مزد بگیرد، اطاعت می کند و متدین می شود. سوم ، ریاکار انجیلی است و آنان اشخاصی هستند که از مرگ مسیح که محض گناهان ایشان بود، مسرور و خوشحالند و در افعال ایشان مطلبی که حقیقت ایمان ایشان را ثابت کند، دیده نمی شود. چهارم ، ریاکار غیور است یعنی متوکل به حالات و احساسات روح می باشد و متوجه ثمرات روحانی نیست. ( از قاموس کتاب مقدس ). آنکه کارهای خوب چشم دیدی کند. سالوس.مرایی. ( یادداشت مؤلف ). || جفاکار. خیانتکار. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به ریاء و مرائی شود.

فرهنگ فارسی

مکار و کسی که در کارها مکر و غدر و نفاق می کند . مزور .
( صفت ) آنکه در کارها ریا بکار برد دورو منافق .

فرهنگ عمید

کسی که ریا می کند، آن که تظاهر به نیکوکاری و پاک دامنی می کند، دورو.

واژه نامه بختیاریکا

دو مولا؛ پسی پیشی

مترادف ها

hypocritical (صفت)
ساخته، متظاهر، دو رو، با ریا، ریاکار

insincere (صفت)
دو رو، غیر صمیمی، ریاکار، بی صداقت

pharisee (صفت)
ریاکار

فارسی به عربی

منافق

پیشنهاد کاربران

پوشیده دلق . [ دَ / دِ دَ ] ( ص مرکب ) دلق بتن کرده . صوفی . || مجازاً ظاهرساز. متظاهر. ریاکار : عزیزان پوشیده از چشم خلق نه زنارداران پوشیده دلق . سعدی ( بوستان ) .
اهل ظاهر. [ اَ ل ِ هَِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آنکه بر ظاهر کتاب خدا عمل کند. مقابل اهل تأویل. رجوع به جامعالحکمتین و فهرست آن و فیه ما فیه ص 146 و 165 شود. || ریاکاران. ( آنندراج ) .
جلوه دهنده
دورو، سالوس، ظاهرساز، ظاهرنما، فریبنده، متظاهر، مرائی، مزور، مکار، منافق
مزور

بپرس