ریاضتگری ؛ پرداختن به ریاضت. ریاضت پذیری. تربیت یافتگی مرکب و اسب :
من آن توسنم کز ریاضتگری
رسیدم ز تندی به فرمانبری.
نظامی.
- || تحمل به شداید و کارهای توان فرسا برای تهذیب نفس :
نکردند الا ریاضتگری
به بسیاردانی و اندک خوری.
نظامی.
من آن توسنم کز ریاضتگری
رسیدم ز تندی به فرمانبری.
نظامی.
- || تحمل به شداید و کارهای توان فرسا برای تهذیب نفس :
نکردند الا ریاضتگری
به بسیاردانی و اندک خوری.
نظامی.