رگ زدن باید برای دفع خون
رگ زنی آمد بدانجا ذوفنون.
مولوی.
اگر زنند رگش باخبر نمی گرددکسی که گردش چشم تو کرد بیخبرش.
صائب ( از آنندراج ).
- مگس را در هوا رگ زدن ؛ دچار عسرت و تنگدستی بودن : چون قدم با شاه و بابگ می زنی
چون مگس را در هوا رگ می زنی.
مولوی.
چه عطا ما بر گدائی می تنیم مر مگس را در هوا رگ می زنیم.
مولوی.