رگ خواب کسی را گرفتن و به دست داشتن ؛ سر رشته و چم کسی را به دست آوردن و مطیع خود ساختن. ( آنندراج ) . مجازاً کسی را در امری تابعخود کردن و این مجاز از آنجا برخاسته که گویند در انسان رگی هست که اگر آن را فشار دهند به خواب می رود. ( فرهنگ نظام ) .
رگ خواب کسی را گرفتن :برای خوابیدن کسی چاره ای پیدا کردن . مجازاً به نقاط ضعف کسی پی بردن .
( ( دیده به هم زد چو شتابش گرفت
خفت و به خفتن رگ خوابش گرفت ) )
( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص 355 . )
( ( دیده به هم زد چو شتابش گرفت
خفت و به خفتن رگ خوابش گرفت ) )
( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص 355 . )