- رکون داشتن ؛ میل داشتن. اعتماد داشتن :
وصف حیوانی بود بر زن فزون
زآنکه سوی رنگ و بو دارد رکون.
مولوی.
|| ( اِمص ) اطمینان. سکون. ( یادداشت مؤلف ) : ذره ای بالا و آن دیگر نگون
جنگ فعلی شان ببین اندررکون.
مولوی.
پس نشان نشف آب اندر غصون آن بود که می نجنبد در رکون.
مولوی.