رکح

لغت نامه دهخدا

رکح. [ رَ ] ( ع مص ) اعتماد نمودن و تکیه کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

رکح. [ رُ ] ( ع اِ ) بینی کوه. ج ، رُکوح و اَرکاح. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). رکن کوه. ( از اقرب الموارد ). || ناحیه کوه. ( از اقرب الموارد ). کرانه و ناحیه کوه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || بنیاد. ج ، اَرکاح. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). اساس. ج ، ارکاح. ( اقرب الموارد ). || ساحت خانه و میان سرای. ( منتهی الارب ) ( آنندراج )( ناظم الاطباء ). ساحت خانه. ( از اقرب الموارد ). || ناحیه پس سرای. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). ابوعبیده گفته است : ناحیه خانه از پشت آن گوییا آن فضای بدون بناست. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

بینی کوه ناحیه کوه بنیاد ساحت خانه و میان سرای

پیشنهاد کاربران

بپرس