رکب
لغت نامه دهخدا
رکب. [ رَ ک َ ] ( ع مص ) برنشستن برمرکب. ( از ناظم الاطباء ). برنشستن. ( دهار ). || گناه ورزیدن. ( از ناظم الاطباء ). || کلان زانو گردیدن. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
رکب. [ رَ ] ( ع مص ) زدن بر زانوی کسی یا موی کسی را گرفته زانوی خود را بر پیشانی او زدن یا پیشانی کسی رابر زانوی او زدن : رکبه رکباً. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). بر زانو زدن. ( دهار ) ( از تاج المصادر بیهقی ) ( المصادر زوزنی ).
رکب. [ رَ ک َ ] ( ع اِ ) زهار یا بن آن یا شرم زن یا ظاهر آن. ج ، اَرکاب و اَراکیب. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). زهار. ج ، ارکاب. ( مهذب الاسماء ). زهار زن. ج ، ارکاب. ( دهار ). || بن ران که برآن گوشت شرم زن است و خاص است زنان را و یا در مرد و زن هر دو شامل می شود. ج ، ارکاب. جج ، اراکیب. ( ناظم الاطباء ).
رکب. [ رُ ک ُ ] ( ع اِ ) ج ِ رُکبَة. ( منتهی الارب ) ( دهار ). زانوان. زانوها. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به رکبة و زانو شود. || ج ِ رِکاب. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). ج ِ رکاب ، به معنی شتران که بدان سفر کرده شود و رکاب زین. ( از آنندراج ). رجوع به رکاب شود.بیشتر بخوانید ...
فرهنگ فارسی
شهری است به یمن از روستاهای یمن است
فرهنگ عمید
۲. سوارانی که بیش از ده تن باشند.
۳. قافلۀ شترسواران.
۴. (موسیقی ) [قدیمی] از شعبه های بیست وچهارگانۀ موسیقی ایرانی.
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی رَّکْبُ: قافله - کاروان
تکرار در قرآن: ۱۵(بار)
تکرار در قرآن: ۱۵(بار)
wikialkb: ریشه_رکب
پیشنهاد کاربران
زانوان، سواران بر شتر یا بر اسب
زانوان
نارو
رودست خوردن
نارو، سواران
زانوان
نارو
رودست خوردن
نارو، سواران
رودست خوردن
رَکَبَ = سوار شد یَرکَب=سوار می شود
فعل ماضی. به معنی فریب دادن.
مثال:"رکب" الفارس الماشی
معنی: شوالیه ی رونده ( در حال تاخت و تاز ) را "فریب داد"
مثال:"رکب" الفارس الماشی
معنی: شوالیه ی رونده ( در حال تاخت و تاز ) را "فریب داد"
رَکَب - در گویش بازاری و تهرانی ( کوچه بازاری )
دَغَل، نیرنگ، حقّه، مکر و حیله، فریب، گول، شیله پیله، رند! و. . .
فن و شِگِردی که در کشتی باستان ایران هم وجود دارد:
وقتی کشتی گیر، یه دستش را نشان بدهد ولی با اون یکی دستش فن بزند، می گویند یارو رکب زد!
... [مشاهده متن کامل]
مثل حرکت رونالدینیو: که طرف دیگر را نگاه می کند ولی به طرف دیگر پاس می دهد!
مثل رَکَب زدن: دودوزه بازی، گول خوردن، رو دست خوردن و. . .
دَغَل، نیرنگ، حقّه، مکر و حیله، فریب، گول، شیله پیله، رند! و. . .
فن و شِگِردی که در کشتی باستان ایران هم وجود دارد:
وقتی کشتی گیر، یه دستش را نشان بدهد ولی با اون یکی دستش فن بزند، می گویند یارو رکب زد!
... [مشاهده متن کامل]
مثل حرکت رونالدینیو: که طرف دیگر را نگاه می کند ولی به طرف دیگر پاس می دهد!
مثل رَکَب زدن: دودوزه بازی، گول خوردن، رو دست خوردن و. . .