رکان

لغت نامه دهخدا

رکان. [ رَ ] ( ص ) سخن گویان با خود آهسته آهسته از روی قهر و خشم و بر این معنی با «زای » نقطه دار هم آمده. ( آنندراج ) ( برهان ) ( از شعوری ج 2 ورق 12 ). کسی که از روی خشم و قهر با خود آهسته آهسته سخن گوید. ( ناظم الاطباء ). رجوع به زکان و ژکان شود.

رکان. [ رَ ] ( اِخ ) دهی از دهستان برگشلو بخش حومه شهرستان ارومیه. سکنه آن 290 تن است. آب آن از شهرچای و چشمه است. محصول عمده آنجا غلات و توتون و حبوب و چغندر و انگوراست. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ). || دهی به شش فرسنگی قزوین کنار شوسه قزوین به همدان.

پیشنهاد کاربران

رکان ، زرقان ، زرگان ، زرقان شیراز ، زرگان اهواز ، این واژه هابه هم مربوط است . برای معنی رکان به این واژ ه ها مراجعه شود.
رکان یا فامیل رکانی از رکن میاد و به معنی پایه و اساس است.

بپرس