رویْس، جوسایا (۱۸۵۵ـ۱۹۱۶)(Royce, Josiah)
فیلسوف و معلم امریکایی، از نمایندگان پیشتاز ایدئالیسم در امریکا. در گراس وَلِی، واقع در کالیفرنیا، متولد شد و در رشتۀ مهندسی تحصیل کرد اما پس از فراغت از تحصیل به فلسفه روی آورد. هنگامی که در اروپا دانشجو بود، تحت تأثیر نوشته های هگلقرار گرفت. عقیده داشت که اندیشۀ انسانی و جهان خارجی با یکدیگر هماهنگ و متحدند. او به حقیقت مطلق معتقد بود و استدلال می کرد که هرکس باید به وجود آن معتقد باشد. انکارِ وجودِ حقیقتِ مطلق تأییدکنندۀ وجودِ حقیقتِ دیگری است، و از این رو امکانِ وجودِ حقیقت را تأیید می کند. رویس گمان می کرد که گوهر دین همانا وحدت اجتماع یا وفاداریاست و وفاداری به نظم اخلاقی جهان مهم ترین تعهد اخلاقی نوع بشر است. او مطالبی دربارۀ کلیسایی خیالی نوشت که اعضایش از آن گونه وفاداری برخوردار بودند. به عقیدۀ وی، رستگاری از هماهنگی فردی با مقصد و تجلی امور فوق طبیعی ناشی می شود. رویس به رشته هایی چون منطق ریاضی، تاریخ، روان شناسی و نقد ادبی نیز پرداخته است. شماری از نوشته های فراوانش عبارت اند از جنبۀ دینی فلسفه(۱۸۸۵)؛ روح فلسفۀ جدید(۱۸۹۲)؛ مفهوم خدا(۱۸۹۷)؛ مسئلۀ مسیحیت(۱۹۱۳).
فیلسوف و معلم امریکایی، از نمایندگان پیشتاز ایدئالیسم در امریکا. در گراس وَلِی، واقع در کالیفرنیا، متولد شد و در رشتۀ مهندسی تحصیل کرد اما پس از فراغت از تحصیل به فلسفه روی آورد. هنگامی که در اروپا دانشجو بود، تحت تأثیر نوشته های هگلقرار گرفت. عقیده داشت که اندیشۀ انسانی و جهان خارجی با یکدیگر هماهنگ و متحدند. او به حقیقت مطلق معتقد بود و استدلال می کرد که هرکس باید به وجود آن معتقد باشد. انکارِ وجودِ حقیقتِ مطلق تأییدکنندۀ وجودِ حقیقتِ دیگری است، و از این رو امکانِ وجودِ حقیقت را تأیید می کند. رویس گمان می کرد که گوهر دین همانا وحدت اجتماع یا وفاداریاست و وفاداری به نظم اخلاقی جهان مهم ترین تعهد اخلاقی نوع بشر است. او مطالبی دربارۀ کلیسایی خیالی نوشت که اعضایش از آن گونه وفاداری برخوردار بودند. به عقیدۀ وی، رستگاری از هماهنگی فردی با مقصد و تجلی امور فوق طبیعی ناشی می شود. رویس به رشته هایی چون منطق ریاضی، تاریخ، روان شناسی و نقد ادبی نیز پرداخته است. شماری از نوشته های فراوانش عبارت اند از جنبۀ دینی فلسفه(۱۸۸۵)؛ روح فلسفۀ جدید(۱۸۹۲)؛ مفهوم خدا(۱۸۹۷)؛ مسئلۀ مسیحیت(۱۹۱۳).
wikijoo: رویس،_جوسایا_(۱۸۵۵ـ۱۹۱۶)