روی کار

پیشنهاد کاربران

به روی کار ؛ مقدمه. ( ناظم الاطباء ) . ابتدای کار. به ظاهر امر : من به روی کار بدیدم این قوم نوخاسته نخواهند گذاشت که از پدریان یک تن بماند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 57 ) . چنانکه به روی کاردیدم این گروهی مردم. . . هریکی چون وزیری ایستاده و وی نیز سخن می شنود. ( تاریخ بیهقی ) .
...
[مشاهده متن کامل]

- || پیش و نزدیک. ( ناظم الاطباء ) .
- || صورت کار.
- روی کاری ؛ راستی. خلاف دغل. خلاف ناراستی و نیرنگ. تسلیم :
چو در حرب پشت کمانت به خم شد
عدو راچه رویست جز روی کاری.
رضی الدین نیشابوری.
- روی کار ؛ حقیقت کار. جریان کار. روال کار :
ببایدت کردن ز اختر شمار
بگویی همه مر مرا روی کار.
دقیقی.

بپرس