روی پا بند نبودن

پیشنهاد کاربران

روی پا بند نبودن: [عامیانه، کنایه ] آرام و قرار نداشتن.
( ( ناگهان مش حیدر بقال از تو دکان خود فریادی کشید و با تله موش نکره ای که با دو دست، دور از خودش گرفته بود از تو دکانش بیرون پرید و آن را گذاشت جلو دکان. از شادی رو پاش بند نمی شد و دست هایش به هم می مالید و دور ور تله وَرجه وُرجه می کرد. ) ) ( صادق چوبک ، پاچه خیزک )
...
[مشاهده متن کامل]

بپرس