روی هم ریختن

مترادف ها

huddle (فعل)
روی هم انباشتن، ازدحام کردن، روی هم ریختن

فارسی به عربی

تلملم

پیشنهاد کاربران

توده
روی هم ریختن: [عامیانه، کنایه ] توطئه کردن برای پیش بردن کاری، توافق در امری، رابطه ی عاشقانه و جنسی با هم پیدا کردن.
در اصطلاح گفتاری امروزی به معنای �رابطه داشتن� و �گرایش به یکدیگر�نیز می باشد.

بپرس