روی هم افتادن


معنی انگلیسی:
overlap

مترادف ها

overlap (فعل)
روی هم افتادن، روی هم افتادن، اصطکاک داشتن، اشتراک داشتن

overlap (فعل)
روی هم افتادن، روی هم افتادن، اصطکاک داشتن، اشتراک داشتن

پیشنهاد کاربران

بپرس