روی خود نیاوردن ، بر روی خود نیاوردن ، به روی خود نیاوردن ؛ خود را به نادانستن و نادیدن و ناشنیدن زدن. چیزی را ندیده و ندانسته نمودن. نمودن که نمی داند با آنکه می داند. ( یادداشت مؤلف ) . تجاهل نسبت به رفتار بد یا خطای گذشته خود :
شکنج شرم در مویش نیاورد
حدیث رفته بر رویش نیاورد.
نظامی.
شکنج شرم در مویش نیاورد
حدیث رفته بر رویش نیاورد.
نظامی.