روی به روی آوردن ؛ مواجه شدن با کسی. روبرو شدن با کسی. دیدار کردن :
روی بر خاک در دوست بباید مالید
چون میسر نشود روی بروی آوردن.
سعدی.
و رجوع به ترکیب روی در روی کسی کردن شود.
روی بر خاک در دوست بباید مالید
چون میسر نشود روی بروی آوردن.
سعدی.
و رجوع به ترکیب روی در روی کسی کردن شود.