روی اب بخندی

پیشنهاد کاربران

واسه کسی ک الکی طرف و مسخره میکنه به کار می رود و با حمید موافقم البته نظرم اینه
کنایه از آرزوی مرگت را دارم است به کسی که درد با خنده اش با ما بازی روانی میکند
شخصا عقیده دارم که این
روا بخند ( به معنی نخند ) است .
چون در واکنش به کسی گفته میشود که دارد کسی را مسخره میکند و از افتادن دیگری لذت میبرد .
یا برو بخند یا رو بخند به معنی حرکت کن و برو و اینجا ایسته نکن .
...
[مشاهده متن کامل]

یا همان رو بخند به معنی یواشکی نخند بوده است .
و به مرور به روبخند روواببخند و روواب بخند در امده است .

میگن وقتی در غسالخانه آب سردبه روی مرده میریزند بعلت منقبض شدن ماهیچه های گردن صورت مرده برای یک لحظه حالت لبخند میگیره. . . اینو از یه مرده شور سالها پیش شنیدم
سلام
وقتی شخصی توی آب غرق میشه جسد که میاد روی آب به علت باد کردن بدن داخل آب و کش آمدن پوست صورت، حالت خنده دیده میشه توی صورت، . قدیم از این اصطلاح استفاده میکردن برای نفرین کسی، یا میگفتن رو آب بخندی یا میگفتن قدت بیاد رو تخته که میشه همون تخت غسالخونه
با حمیدخان موافقم یه پیرزنی داریم همین نظر رو معنی کرد
تعبیر حمید آقا به حقیقت نزدیکتر است زیرا در هنگام غسل, جنازه بصورت شناور بر روی آب قرار نمیگیرد که بخواهد بر روی آب بخندد ضمن اینکه خندیدن شخص مُرده بسیار عجیب و دور از ذهن میباشد بنابراین چنین به نظر میرسد که منظور همان خندیدن به چهره خود شخص هست که در سطح آب منعکس شده.
سلام. به نظربنده، قدیمها، بیشترمردم آینه نداشتندو وقتی کسی باتمسخربه دیگری میخندید بهش میگفتن روی آب بخندی. آب دراینجا حکم آینه رو داشت. یعنی برو توی آب به خودت نگاه کن وبه خودت بخند.
سلامت باشی ، شاد باشی ، همیشه بخندی
رویِ آب بخندی. اصطلاحی است در زبان محاوره ای به معنی بمیری. این اصطلاح بر اساس غُسل مردگان است بوسیلهٌ آب. این اصطلاح مترادف است با روی تختهٌ مرده شور خونه بخندی، و یا روی تختهٌ مرده شور خونه ببینمت.
...
[مشاهده متن کامل]

اصطلاح رویِ آب بخندی بیشتر در مواردی به کار می رود که شخص مُخاطب با نیشخند به صحبتی یا پندی از جانب شخص گوینده عکس العمل نشان داده است. بسیاری از این قبیل اصطلاحات عامیانه را می توان در چَرند و پَرند شادروان علی اکبر دهخدا یافت. بعضی نوشته های شادروان صادق هدایت نیز، همچون علویه خانم و حاجی آقا، مخزنِ گرانبهائی از اصطلاحات عامیانهٌ مشابه در زبان فارسی می باشند.
مثال ( نقل از چَرند و پَرندِ علی اکبر دهخدا، به قلم "خادم الفقراء دخو علی"، چاپ کانون معرفت، صفحهٌ 32 ) :
"حالا درد دلها چه بود بماند یار باقی صحبت باقی بآنجا هم شاید برسیم مطلب اینجاها نیست مطلب اینجاست که گاهی ننم در بین اینکه چانه اش خوب گرم شده بود و پکهای قایم بغلیان میزد چشمش بمن می افتاد میگفت هان ورپریده گوشات را درست واکن ببین چی میگند باز بابات از در نیامده از سیر تا پیاز همه را تعریف کن واللّه اگر گفتی که همسایه ها آمده بودند اینجا گوشتهای تنت را با دندانام تیکه تیکه میکنم. من در جواب میخندیدم. میگفت الهی روی تختهٌ مرده شور خانه بخندی. "

بپرس