روهنده

لغت نامه دهخدا

روهنده. [ هََ دَ / دِ ] ( ص ) کشت بالیده پرقوت و آن در اصل روینده است که «یا» با «ها» تبدیل شده است. ( از انجمن آرا ) ( از آنندراج ) ( از برهان ).

فرهنگ فارسی

کشت بالیده پرقوت و آن در اصل روینده است که یا باها تبدیل شده است .

پیشنهاد کاربران

روهنده به معنای شاه صاحب امر فرمانروا از واژه اوستایی مرو - ونته به دست آمده که مرو به معنای سخن گفتن برای دستور دادن و ونته به معنای دارنده ( آوند=دارای آب ) است .
در لغتنامه زُروان و پهلوی لغت هاچ hāč*←hāz ( مانند هچ←از ) که امروزه آز یا هاس خوانده میشود به معنای بدل کردن convert و نتیجه گرفتن result و هدایت کردن lead و راغب کردن incline ثبت شده که شکل گذشته آن
...
[مشاهده متن کامل]
هاختن است. بدینسان روشن میشود که لغت هازل←حاصل ( هاس پسوند ال مانند شامل و کاهل و کاپل=قابل ) نیز از ریشه هاز ساخته شده زیرا حاصل کردن به معنای نتیجه گرفتن و به دست آوردن فرآورده product است که عرب از آن واژگان جعلی محصول و تحصیل و محصل و حصول را به دست آورده است.

پرنشاط

بپرس