رونویس. [ ن ِ ] ( اِ مرکب ) مُستَنسَخ. سواد. ( یادداشت مؤلف ). نسخه. کپیه. سواد و با کردن و شدن مستعمل. - رونویس کردن ؛ نسخه برگرفتن. از روی نوشته ای نوشتن. || ( نف مرکب ) به جای کلمه ثبات پذیرفته شده است. ( لغات فرهنگستان ). مُستَنسِخ.
فرهنگ فارسی
رونوشت برداشتن ازنوشته دیگری
فرهنگ عمید
۱. کسی که از روی نوشته ای نسخه برداری می کند. ۲. (اسم ) = رونوشت