رونما

/runemA/

معنی انگلیسی:
gift, present, present given to a bride unveiling hereself for the first time, present on the occassion of seeing a new

لغت نامه دهخدا

رونما. [ ن ِ ] ( نف مرکب ) روی نما. رونمای. نماینده رخسار. پیداکننده رخ. نشان دهنده چهره. کاشف عارض. || ( اِ مرکب ) رونما. روی نما. هدیه ای که عروسان را دهند. ( شرفنامه منیری ) ( از آنندراج ). کنایه از هدیه ای است که در وقت دیدن روی عروس دهند. ( انجمن آرا ) ( از برهان ). هدیه ای که داماد یا پدر داماد، عروس را دهند گاه دیدار روی او بار اول. ( یادداشت مؤلف ) :
بدو گفت سیندخت کای پهلوان
همان رونمایش بده این زمان.
فردوسی.
عروسی کآسمان بوسید پایش
دهی ویرانه باشد رونمایش.
نظامی.
بروسی که این سنت آرد بجای
دهد بوسه آیینه رارونمای.
نظامی.
دید مشاطه روی تو آینه داد رونما
آینه کیست تا بود روی نمای روی تو.
سلمان ساوجی.
آن ماه ، روی اگر بنماید شبی بما
در وجه رو نهیم دل و جان به رونما.
سلمان ساوجی.
کردم اگر چه هردو جهان رونمای تو
از بی بضاعتی خجلم از لقای تو.
صائب ( ازآنندراج ).

فرهنگ فارسی

پول یاچیزدیگرکه هنگام دیدن عروس یانوزادبدهند
( صفت ) پول یا هدیهای که به هنگام دیدن روی عروس یا نوزاد دهند .

فرهنگ معین

(نَ یا نِ ) (اِ. ) پول یا هدیه ای که به هنگام دیدن روی عروس یا نوزاد دهند.

فرهنگ عمید

هدیه ای که هنگام دیدن روی عروس یا نوزاد می دهند.

گویش مازنی

/roonemaa/ هدی های که به عروس داده شود

دانشنامه آزاد فارسی

رونَما
در فرهنگ عامیانه، هدیه ای از طرف داماد به عروس برای دیدن روی او به صورت مشروع؛ یا توسعاً به معنای اهدای کنایی و ملاطفت آمیز پیشکش به عروسِ شرم زده، به منظور راضی کردن او برای برداشتنِ روبنده در هنگام ورود او به محفل عروسی، پس از آرایش (← بَنداَندازان)، از طرف بزرگان خانوادۀ داماد و نیز هدیه و پیشکشی (← چل بسم الله) به رونمای نخستین نوزاد پسر، به ویژه نخستین نوادۀ پسر، در نخستین بار دیدن، از طرف بزرگان دو خانواده. مرسوم است که چون عروس از آرایشگاه به محفل عروسی آمد، رقص و هلهله می کنند و مادر یا پدر یا یکی دیگر از بزرگان خانوادۀ داماد به پیشواز عروس می رود تا به ملاطفت و با اهدای پیشکش، طاقۀ شال یا پارچه یا قطعه ای جواهر یا وجه نقد، روبندۀ عروس را کنار زند. در برخی مناطق، تشریفات رونمادادن در روز پاتختی اجرا می شود. نظیر چنین تشریفاتی به هنگام مراسم عقد (← زیرلفظی) نیز برگزار می شود.

مترادف ها

handsel (اسم)
پیش قسط، فال، شانس، پول، هدیه، رونما، دشت اول صبح

پیشنهاد کاربران

بپرس