رونج

لغت نامه دهخدا

رونج. [ رَ وَ / رِ وَ ] ( اِ ) روده و امعای گوسفند را گویند که با گوشت و برنج و مصالح پر کرده باشند و به عربی عصیب خوانند. ( برهان ) ( آنندراج ). امعای گوسفند که به گوشت و برنج و ادویه پر کنند و آن را جرغند و جگرآگند و زونج نیز گویند. ( فرهنگ خطی ). لکانه. لقانق. زونج. عصیب. سختوبا. ( از یادداشت مؤلف ). و رجوع به مترادفات کلمه شود.

رونج. [ ن َ ] ( اِخ ) دهی از بخش تربت جام شهرستان مشهد. سکنه آن 1617 تن. آب آن از قنات.محصول آنجا غلات و پنبه. صنایع دستی آنجا قالیچه و گلیم و جوراب بافی. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).

پیشنهاد کاربران

بپرس