رومئوی آسمان های آبی. رومئوی آسمان های آبی ( به ژاپنی: ロミオの青い空، به انگلیسی: Romeo's Blue Skies ) که در ایران با نام پیمان دوستی معروف است، یک مجموعه تلویزیونی انیمه ۳۳ قسمتی است که توسط استودیو نیپون انیمیشن ساخته شده است. پخش آن از ۱۵ ژانویه ۱۹۹۵ در شبکه فوجی تلویژن آغاز شده و تا ۱۷ دسامبر ۱۹۹۵ ادامه داشته است. داستان درمورد پسری به نام رومئو که به خاطر پدرش به شهر میلان می رود تا در آنجا دودکش هارا تمیز کند اما در هنگام سفر و بعد از رسیدن به مقصد ماجراهای جالبی سر راهش است.
رومئو در یک خانواده فقیر در یک روستای سوئیسی زندگی می کند، و سپس مردی معروف به مرد سیاه پوست او را با خود به میلانو ایتالیا می برد؛ در آنجا دود خانه ها را پاک می کند، او رنج زیادی می برد و از چندین گروه از کودکان متخاصم آن زمان رنج می برد و سپس گروهی از دوستان را پیدا می کند که کمک کننده خوبی برای غلبه بر بدبختی های زندگی به ویژه آلفردو خواهند بود.
رومئو: پسری جاه طلب و مهربان ۱۱ ساله که پس از سوختن مزرعه شان و پدرش مجبور بود به عنوان دودکش پاک کن کار کند، که او را بزرگ کرد، به شدت مجروح شد، و او در میلان با دردسر زیادی مواجه است زیرا او هنوز به شهر عادت نکرده است، اما او به سرعت در آنجا سازگار می شود و دوستان زیادی پیدا می کند و ده سال بعد معلم می شود، با بیانکا ازدواج می کند و آن ها صاحب پسری می شوند و انرا به افتخار بهترین دوستش و دایی پسرش او را آلفردو می نامند
• پکورو: راسوی سفید کوچکی که رومئو از او مراقبت می کند و همیشه با اوست.
• جسیکا: او مادر رومئو است و او را بسیار دوست دارد، راز پدرش روبرتو را از او پنهان کرد و به او نگفت که او شوهر دومش است و تا یازده سالگی پدر واقعی نداشت.
• روبرتو: او شوهر مادر رومئو است و آنقدر رومئو را دوست دارد که با او مانند پسر خودش رفتار می کند، رومئو حتی نمی دانست که او پدر واقعی او نیست.
• کنت آلفردو: صمیمی ترین دوست رومئو و ۱۲ ساله، از رومئو بزرگتر است، رومئو در راه لوکارنو او را می شناسد و او فردی علم دوست بود و بیشترین تأثیر را روی رومئو داشتبه خاطر عشقش به علم.
• کنتس بیانکا: خواهر آلفردو، او دختری تندخو است اما برادرش را بسیار دوست دارد، او ابتدا به رومئو حسادت می کرد، زیرا آلفردو به او وابسته بود، اما بعداً او را دوست داشت، او به عنوان پرستار در یک کلینیک کار می کند و با رومئو ازدواج کرد
• مارتزیو: عموی آلفردو و بیانکا، او همیشه در تلاش برای تصاحب نشان خانواده بود و در کشتن والدین آلفردو و بیانکا نقش داشت.
• کنتس گراسیلا: همسر عموی آلفردو و بیانکا، و او همیشه سعی می کرد تا نشان خانوادگی را با شوهرش تصاحب کند و در کشتن والدین آلفردو و بیانکا نقش داشت.
• روسی: مردی که رومئو را خرید، و بی شخصیت بود ( در ابتدا ) ، همسرش ( آیدا ) کسی بود که همیشه او را کنترل می کرد و او را به رفتار خشن مجبور می کرد، اما او مردی خوش قلب است که رومئو را بسیار دوست دارد.
• آیدا: همسرش به نام روسی، پسرش آنجلو را بسیار دوست دارد و به دلایل زیادی از رومئو متنفر است.
• آنجلو: پسر آقای روسی، به شدت از رومئو متنفر است و همیشه علیه رومئو توطئه می کند.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفرومئو در یک خانواده فقیر در یک روستای سوئیسی زندگی می کند، و سپس مردی معروف به مرد سیاه پوست او را با خود به میلانو ایتالیا می برد؛ در آنجا دود خانه ها را پاک می کند، او رنج زیادی می برد و از چندین گروه از کودکان متخاصم آن زمان رنج می برد و سپس گروهی از دوستان را پیدا می کند که کمک کننده خوبی برای غلبه بر بدبختی های زندگی به ویژه آلفردو خواهند بود.
رومئو: پسری جاه طلب و مهربان ۱۱ ساله که پس از سوختن مزرعه شان و پدرش مجبور بود به عنوان دودکش پاک کن کار کند، که او را بزرگ کرد، به شدت مجروح شد، و او در میلان با دردسر زیادی مواجه است زیرا او هنوز به شهر عادت نکرده است، اما او به سرعت در آنجا سازگار می شود و دوستان زیادی پیدا می کند و ده سال بعد معلم می شود، با بیانکا ازدواج می کند و آن ها صاحب پسری می شوند و انرا به افتخار بهترین دوستش و دایی پسرش او را آلفردو می نامند
• پکورو: راسوی سفید کوچکی که رومئو از او مراقبت می کند و همیشه با اوست.
• جسیکا: او مادر رومئو است و او را بسیار دوست دارد، راز پدرش روبرتو را از او پنهان کرد و به او نگفت که او شوهر دومش است و تا یازده سالگی پدر واقعی نداشت.
• روبرتو: او شوهر مادر رومئو است و آنقدر رومئو را دوست دارد که با او مانند پسر خودش رفتار می کند، رومئو حتی نمی دانست که او پدر واقعی او نیست.
• کنت آلفردو: صمیمی ترین دوست رومئو و ۱۲ ساله، از رومئو بزرگتر است، رومئو در راه لوکارنو او را می شناسد و او فردی علم دوست بود و بیشترین تأثیر را روی رومئو داشتبه خاطر عشقش به علم.
• کنتس بیانکا: خواهر آلفردو، او دختری تندخو است اما برادرش را بسیار دوست دارد، او ابتدا به رومئو حسادت می کرد، زیرا آلفردو به او وابسته بود، اما بعداً او را دوست داشت، او به عنوان پرستار در یک کلینیک کار می کند و با رومئو ازدواج کرد
• مارتزیو: عموی آلفردو و بیانکا، او همیشه در تلاش برای تصاحب نشان خانواده بود و در کشتن والدین آلفردو و بیانکا نقش داشت.
• کنتس گراسیلا: همسر عموی آلفردو و بیانکا، و او همیشه سعی می کرد تا نشان خانوادگی را با شوهرش تصاحب کند و در کشتن والدین آلفردو و بیانکا نقش داشت.
• روسی: مردی که رومئو را خرید، و بی شخصیت بود ( در ابتدا ) ، همسرش ( آیدا ) کسی بود که همیشه او را کنترل می کرد و او را به رفتار خشن مجبور می کرد، اما او مردی خوش قلب است که رومئو را بسیار دوست دارد.
• آیدا: همسرش به نام روسی، پسرش آنجلو را بسیار دوست دارد و به دلایل زیادی از رومئو متنفر است.
• آنجلو: پسر آقای روسی، به شدت از رومئو متنفر است و همیشه علیه رومئو توطئه می کند.
wiki: رومئوی آسمان های آبی