رولد دال ( انگلیسی:Roald Dahl؛ زاده ۱۳ سپتامبر ۱۹۱۶ – درگذشته ۲۳ نوامبر ۱۹۹۰ ) ، داستان نویس و فیلم نامه نویس اهل ولز بریتانیا و از مشهورترین نویسنده های انگلیسی، که والدینش نروژی الاصل بودند و اوج شکوفایی او به عنوان نویسنده برای کودکان و بزرگسالان در دهه ۱۹۴۰ بود.
... [مشاهده متن کامل]
مهم ترین آثار او غول بزرگ مهربان، چارلی و کارخانه شکلات سازی، جیمز و هلوی غول پیکر، ماتیلدا ، قافیه های شورشی و داستان های چشم نداشتنی و جادوگر ها است. بیشتر آثار او به فیلم درآمده است.
روالد دال در سال 1916 در ویلا ماری، جاده فیرواتر، در لانداف، کاردیف، ولز، از نروژی هارالد دال ( 1863 - 1920 ) و سوفی ماگدالن دال ( با نام خانوادگی هسلبرگ ) ( 1885 - 1967 ) به دنیا آمد. پدر دال، دلال کشتی ثروتمند و مردی خودساخته، از سارپسبورگ در نروژ به بریتانیا مهاجرت کرده بود و در دهه 1880 با همسر اولش، ماری بورین گرسر، زن فرانسوی، در کاردیف اقامت گزید. آنها قبل از مرگ او در سال 1907 دارای دو فرزند ( الن مارگریت و لوئیس ) بودند. مادر رولد دال به یک خانواده تثبیت شده نروژی متشکل از وکلا، کشیشان در کلیسای دولتی و بازرگانان ثروتمند و صاحبان املاک تعلق داشت و زمانی که در سال 1911 با پدرش ازدواج کرد به بریتانیا مهاجرت کرد. دال به افتخار رولد آموندسن کاشف قطبی نروژی نامگذاری شد. زبان اول او نروژی بود که در خانه با والدینش و خواهرانش آستری، آلفیلد و الس صحبت می کرد. کودکان در کلیسای دولتی لوتری نروژ، کلیسای نروژ بزرگ شدند و در کلیسای نروژی کاردیف غسل تعمید گرفتند. مادربزرگ مادری او الن والاس، نوه گئورگ والاس، عضو پارلمان و از نوادگان یک مهاجر اسکاتلندی در اوایل قرن هجدهم به نروژ بود. خواهر دال آستری در سن هفت سالگی در سال 1920 هنگامی که دال سه ساله بود بر اثر التهاب آپاندیس درگذشت و پدرش چند هفته بعد در سن 57 سالگی بر اثر ذات الریه درگذشت. در اواخر همان سال، کوچکترین خواهرش، آستا، به دنیا آمد. پس از مرگ، هارالد دال ثروتی را به ارزش 158917 پوند 10 ثانیه از خود به جای گذاشت. 0d. ( معادل 6, 791, 035 پوند در سال 2021 ) . مادر دال تصمیم گرفت به جای بازگشت به نروژ برای زندگی با اقوام، در ولز بماند، زیرا شوهرش می خواست فرزندانشان در مدارس انگلیسی تحصیل کنند، مدارسی که او آن را بهترین مدارس جهان می دانست. هنگامی که او شش ساله بود، دال با بت خود بئاتریکس پاتر، نویسنده داستان پیتر خرگوش با شخصیت بدجنس پیتر خرگوشه، اولین شخصیت تخیلی مجوز ملاقات کرد. در سال 2020 ملاقات آنها در فیلم درام تلویزیونی، رولد و بئاتریکس: دم موش کنجکاو نمایش داده شد. دال ابتدا در مدرسه کلیسای جامع، Llandaff شرکت کرد. در هشت سالگی، او و چهار تن از دوستانش توسط مدیر مدرسه پس از گذاشتن یک موش مرده در شیشه ای از قلیان در شیرینی فروشی محلی، که متعلق به پیرزنی "بد و منفور" به نام خانم پراچت بود، با چوب دستی شدند. این پنج پسر شوخی خود را "توطئه بزرگ موش 1924" نامیدند. خانم پراچت الهام بخش دال در خلقت خانم ترانچ بول در ماتیلدا بود و یک شوخی، این بار در کوزه آبی متعلق به ترانچبول، نیز در کتاب ظاهر شد. گابستپرها شیرینی مورد علاقه دانش آموزان بریتانیایی بین دو جنگ جهانی بودند، و دال در داستان تخیلی خود به نام «گابستاپ ابدی» که در «چارلی و کارخانه شکلات سازی» به نمایش درآمد، به آن اشاره کرد. دال به مدرسه شبانه روزی سنت پیتر در وستون سوپر مار منتقل شد. والدینش می خواستند او در یک مدرسه دولتی انگلیسی تحصیل کند، و این نزدیک ترین مدرسه به دلیل خط کشتی معمولی در کانال بریستول بود. دوران دال در سنت پیتر ناخوشایند بود. او بسیار دلتنگ بود و هر هفته برای مادرش نامه می نوشت اما هرگز ناراحتی خود را برای او فاش نمی کرد. پس از مرگ او در سال 1967، او متوجه شد که او همه نامه های او را ذخیره کرده است. دال در زندگی نامه اش «پسر: قصه های کودکی» درباره دوران حضور خود در سنت پیتر نوشت. دال به یاد می آورد: «در سن هشت، نه و ده سالگی، کنکرها در طول دوره ی غم انگیز پاییزی، نور خورشید را به زندگی ما وارد کردند. »


... [مشاهده متن کامل]
مهم ترین آثار او غول بزرگ مهربان، چارلی و کارخانه شکلات سازی، جیمز و هلوی غول پیکر، ماتیلدا ، قافیه های شورشی و داستان های چشم نداشتنی و جادوگر ها است. بیشتر آثار او به فیلم درآمده است.
روالد دال در سال 1916 در ویلا ماری، جاده فیرواتر، در لانداف، کاردیف، ولز، از نروژی هارالد دال ( 1863 - 1920 ) و سوفی ماگدالن دال ( با نام خانوادگی هسلبرگ ) ( 1885 - 1967 ) به دنیا آمد. پدر دال، دلال کشتی ثروتمند و مردی خودساخته، از سارپسبورگ در نروژ به بریتانیا مهاجرت کرده بود و در دهه 1880 با همسر اولش، ماری بورین گرسر، زن فرانسوی، در کاردیف اقامت گزید. آنها قبل از مرگ او در سال 1907 دارای دو فرزند ( الن مارگریت و لوئیس ) بودند. مادر رولد دال به یک خانواده تثبیت شده نروژی متشکل از وکلا، کشیشان در کلیسای دولتی و بازرگانان ثروتمند و صاحبان املاک تعلق داشت و زمانی که در سال 1911 با پدرش ازدواج کرد به بریتانیا مهاجرت کرد. دال به افتخار رولد آموندسن کاشف قطبی نروژی نامگذاری شد. زبان اول او نروژی بود که در خانه با والدینش و خواهرانش آستری، آلفیلد و الس صحبت می کرد. کودکان در کلیسای دولتی لوتری نروژ، کلیسای نروژ بزرگ شدند و در کلیسای نروژی کاردیف غسل تعمید گرفتند. مادربزرگ مادری او الن والاس، نوه گئورگ والاس، عضو پارلمان و از نوادگان یک مهاجر اسکاتلندی در اوایل قرن هجدهم به نروژ بود. خواهر دال آستری در سن هفت سالگی در سال 1920 هنگامی که دال سه ساله بود بر اثر التهاب آپاندیس درگذشت و پدرش چند هفته بعد در سن 57 سالگی بر اثر ذات الریه درگذشت. در اواخر همان سال، کوچکترین خواهرش، آستا، به دنیا آمد. پس از مرگ، هارالد دال ثروتی را به ارزش 158917 پوند 10 ثانیه از خود به جای گذاشت. 0d. ( معادل 6, 791, 035 پوند در سال 2021 ) . مادر دال تصمیم گرفت به جای بازگشت به نروژ برای زندگی با اقوام، در ولز بماند، زیرا شوهرش می خواست فرزندانشان در مدارس انگلیسی تحصیل کنند، مدارسی که او آن را بهترین مدارس جهان می دانست. هنگامی که او شش ساله بود، دال با بت خود بئاتریکس پاتر، نویسنده داستان پیتر خرگوش با شخصیت بدجنس پیتر خرگوشه، اولین شخصیت تخیلی مجوز ملاقات کرد. در سال 2020 ملاقات آنها در فیلم درام تلویزیونی، رولد و بئاتریکس: دم موش کنجکاو نمایش داده شد. دال ابتدا در مدرسه کلیسای جامع، Llandaff شرکت کرد. در هشت سالگی، او و چهار تن از دوستانش توسط مدیر مدرسه پس از گذاشتن یک موش مرده در شیشه ای از قلیان در شیرینی فروشی محلی، که متعلق به پیرزنی "بد و منفور" به نام خانم پراچت بود، با چوب دستی شدند. این پنج پسر شوخی خود را "توطئه بزرگ موش 1924" نامیدند. خانم پراچت الهام بخش دال در خلقت خانم ترانچ بول در ماتیلدا بود و یک شوخی، این بار در کوزه آبی متعلق به ترانچبول، نیز در کتاب ظاهر شد. گابستپرها شیرینی مورد علاقه دانش آموزان بریتانیایی بین دو جنگ جهانی بودند، و دال در داستان تخیلی خود به نام «گابستاپ ابدی» که در «چارلی و کارخانه شکلات سازی» به نمایش درآمد، به آن اشاره کرد. دال به مدرسه شبانه روزی سنت پیتر در وستون سوپر مار منتقل شد. والدینش می خواستند او در یک مدرسه دولتی انگلیسی تحصیل کند، و این نزدیک ترین مدرسه به دلیل خط کشتی معمولی در کانال بریستول بود. دوران دال در سنت پیتر ناخوشایند بود. او بسیار دلتنگ بود و هر هفته برای مادرش نامه می نوشت اما هرگز ناراحتی خود را برای او فاش نمی کرد. پس از مرگ او در سال 1967، او متوجه شد که او همه نامه های او را ذخیره کرده است. دال در زندگی نامه اش «پسر: قصه های کودکی» درباره دوران حضور خود در سنت پیتر نوشت. دال به یاد می آورد: «در سن هشت، نه و ده سالگی، کنکرها در طول دوره ی غم انگیز پاییزی، نور خورشید را به زندگی ما وارد کردند. »

