روقه

لغت نامه دهخدا

( روقة ) روقة. [ رَ ق َ ] ( ع اِ ) یا رَوَقَة. زیبایی شگفت انگیز. ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). حسن و جمال خوب. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

روقة. [ ق َ ] ( ع ص ) خوبروی. و یستوی فیه المذکر و المؤنث. یقال : غلام روقة و جاریة روقة. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). خوبروی. و مذکر مؤنث در وی یکسانست. ( آنندراج ). ج ِ رائق ( کفاره و فرهة، و صاحب و صحبة ). ( منتهی الارب ). برگزیده مردم و آن ج ِ رائق است. گویند:غلام روقة جاریة روقة و جواد روقة ایضاً. ( از اقرب الموارد ). رجوع به رائق شود. || چیز اندک. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). اندک و آن لغت یمانی است. ( از اقرب الموارد ). || نیک خوبروی. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

خوبروی ویستوی فیه المذکر و المونث یقال : غلام روقه و جاریه روقه . خوبروی و مذکر و مونث در وی یکسانست .

واژه نامه بختیاریکا

( صت ) ؛ روغن

پیشنهاد کاربران

بپرس