روق
لغت نامه دهخدا
روق. [ رَ وَ ] ( ع مص ) دراز شدن دو دندان علیا از دندانهای سفلی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ). دراز گردیدن ثنایای بالایین از ثنایای زیرین. ( ناظم الاطباء ). دراز شدن دندانهای کسی. ( از اقرب الموارد ).
روق. [ رَ ] ( ع ص ، اِ ) شاخ. ج ، اَرواق. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). شاخ ستور. ( دهار ). سرون. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || پاره ای از شب. || طرف پایین خانه. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || آغاز جوانی. ( از ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( از دهار ). آغاز و رونق جوانی. ( از اقرب الموارد ). || اول هر چیزی. ( از ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). اول هر چیزی در حسن. ( مهذب الاسماء ). || عمر و زندگانی. و از آن است : فلان اکل روقه ؛ یعنی کلانسال گردید تا همه دندانهای وی بریخت. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || اسب نیکوخلقت. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ). اسب نیک آفرینش که بیننده را بشگفت آورد. ( از اقرب الموارد ). || پرده. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || پرده ای که در زیر آسمان خانه کشند. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || جای صیاد. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || کاشانه و پیشخانه. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). رَواق. ( اقرب الموارد ). || دلاوری که کسی با او نتواند درافتد. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || خرگاه : حین ضرب الشیطان روقه و مد اطنابه ( حدیث ). ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). خرگاه. ( آنندراج ). خیمه. ( دهار ). || جثه و بدن. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). جثه. ( اقرب الموارد ). || باران. ( المنجد ). || دوستی بی آمیغ. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). دوستی خالص. ( از اقرب الموارد ). || بدل چیزی. || شگفت از چیزی. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || جماعت. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ازاقرب الموارد ). || نزع و کشش. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || عزم مرد و کار و همت او. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || مهتر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). سید. ( اقرب الموارد ). || صاف و بی آمیغاز آب و جز آن. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). پالوده. ( شرفنامه منیری ). || خوش آیند از هر چیز. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || روق الفرس ؛ نیزه ای که سوار آنرا میان دو گوش اسب دراز کرده باشد. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ).بیشتر بخوانید ...
فرهنگ فارسی
دهی در گرگان . دهیست بجرجان
پیشنهاد کاربران
منبع. عکس فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان فارسی
واژه ی روق از ریشه ی واژه ی روغ فارسی هست
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
... [مشاهده متن کامل]
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
زبان ارمنی
زبان ارمنی� ( ارمنی:�Հայերեն; هایِرِن ) یکی از�زبان های هندواروپایی�است که در منطقهٔ�قفقاز�و به ویژه در کشور�ارمنستان�و�آرتساخ�و سایر کشورهای دیگر که ارمنیان به عنوان�جماعت ارمنیان پراکنده�شناخته می شوند به آن صحبت می کنند. ارمنیان تا پایان سدهٔ چهارم میلادی از�خط سریانی�یا�یونانی�استفاده می کردند و از این رو�ادبیات�و�تاریخ�آنان به خط و زبانی غیرارمنی نوشته می شود. پس از رسمیت یافتن�دین�مسیح�در ارمنستان و مسیحی شدن ارمنیان، چون�کتاب مقدس�این دین به�زبان یونانی�یا�سریانی�بود، در مراسم مذهبی�کلیساها�نیز به این زبان ها سخن گفته می شد. در برخی کلیساها�کتاب مقدس�را هنگام مراسم به زبان ارمنی ترجمه و تفسیر می کردند و برای حضار بازگو می کردند.
حروف خط ارمنی نخستین بار به کوشش و مجاهدت یک روحانی ارمنی به نام�مسروب ماشتوتس، که با زبان های یونانی و�زبان پارتی�و�زبان پارسی میانه ( در دورهٔ ساسانی ) �آشنایی کامل داشت، اختراع شد.
در گذشته جایگاه زبان ارمنی نامعین بود و به گفتهٔ �روبرت آفوکس��بزرگ ترین اشتباه دانشمندان این بود که برای تعیین جایگاه زبان ارمنی در خانوادهٔ زبان ها، فقط به مجموعه واژگان این زبان استناد می کردند. نظریهٔ رایجِ آن زمان این بود که زبان ارمنی یکی از�زبان های ایرانی�است.
تحول زبانی عوامل گوناگونی دارد که در خصوص زبان ارمنی می توان آن ها را از این قرار برشمرد:
• اول، تحول های داخلی که از راه طبیعی صورت می گیرد و نتیجهٔ تکامل و ترقی زبان است.
• دوم، تحول های خارجی که بخش عمدهٔ آن با�وام گیری�انجام می شود و نتیجهٔ عوامل خارجی است.
• سوم، تحول های کوچکی است که به دست افراد صورت می گیرد و حاصل نوآوری های ادبی است.
این تحولات سه گانهٔ زبان ارمنی به تاریخ سیاست های ملی، �تاریخ ادبیات�و تاریخ سیاسی ملت ارمنی مربوط می شود.
نظریهٔ ایرانی بودن زبان ارمنی در سه ربع اولِ سدهٔ نوزدهم در�اروپا�حاکم بود و دانشمندانی مانند�راسموس راسک، ��اوگوست اشلایشر�� ( که البته بعدها از این نظریه انصراف داد ) ، و �فرانتس بپ��آن را مطرح کرده بودند و �هاینریش هوبشمان�، �دانشمند�و�زبان شناس�نام دار، در مقاله ای با عنوان �موقعیت زبان ارمنی در میان زبان های هندواروپایی� ( که در ۱۸۷۷ م منتشر کرد ) ، این نظریه را تغییر داد.
�آنان که بر شباهت های�واژگان�دو زبان انگشت می نهادند، نیندیشیده بودند که امکان دارد این همانندی در نتیجهٔ وام گیری واژه ها صورت گرفته باشد و عملاً هیچ گونه روشی برای بررسی این امکان پیشنهاد نکرده بودند. هوبشمان با قراردادن ویژگی های بنیادین نظام های آوایی زبان های ایرانی و ارمنی در جدول ها، توانست روشن کند که واژهٔ موردنظر ارمنی اصیل یا�وام واژهٔ�ایرانی است.
نتیجه گیری نهاییِ هوبشمان ازاین قرار بود که زبان ارمنی یک گویش ایرانی نیست، بلکه شاخه ای مستقل از گروه زبان های هندواروپایی است. به عبارت دیگر، زبان ارمنی نیز، مانند زبان های ایرانی، شاخه ای متمایز از یک زبانِ مادر است، و امروزه این نظریه را همهٔ دانشمندانی که در رشتهٔ�زبان شناسی تطبیقی�پژوهش می کنند، پذیرفته اند. �
زبان ارمنی را می توان به دو دورهٔ کلی تقسیم کرد:
• الف: دورهٔ گفتاری ( دورهٔ قبل از ابداع الفبای ارمنی ) ، یعنی از قدیم ترین روزگار تا سال ۴۰۴ م.
• ب: دورهٔ نوشتاری ( دورهٔ بعد از ابداع الفبای ارمنی ) ، یعنی از ۴۰۴م تا به امروز.
از دورهٔ گفتاری اطلاعات زیادی در دست نیست. دورهٔ نوشتاری به سه دورهٔ اصلی و چندین دورهٔ فرعی تقسیم می شود. سه دورهٔ اصلی عبارت اند از:
دورهٔ باستان یا �گرابار�، دورهٔ میانه یا�کیلیکیه، و دورهٔ جدید معاصر یا �آشخارهابار�. در تمام این دوره ها، زبان ادبی، به عنوان بزرگ ترین گونهٔ زبان ارمنی در درجهٔ اول اهمیت قرار دارد.
در اینجا باید متذکر شد که زبان ادبی جدید یا معاصر خود به دو بخش تقسیم می شود:
• زبان ادبی شرقی
• زبان ادبی غربی
اقتباس زبان ارمنی از زبان های ایرانی
اقتباس زبان ارمنی از زبان های ایرانی بیشتر به زبان�پهلوی اشکانی�در دوره�اشکانیان�بازمی گردد. بعضی از کلمات پهلوی اشکانی یا ساسانی در زبان ارمنی حفظ شده و هنوز به کار برده می شوند. همچنین این کلمات و تشابه زبان�ارمنی�در زبان های هم خانواده با زبان پارتی قابل مشاهده است. تعدادی واژه در زبان ارمنی وجود دارد که مشابه آن در زبان پهلوی موجود است که اکنون نیز در زبان های هم خانواده با�زبان پهلوی� ( پارتی ) قابل مشاهده است. زبان ارمنی امانت دار صدیقی برای این واژه های اصیل پهلوی بوده است.
تعدادی از�نام های�ارمنی یا ریشه در زبان های ایرانی دارند یا از نام های اصیل ایرانی که در دوره پادشاهی هخامنشی، اشکانی و ساسانی به کار می رفته وام گرفته شده اند. ارمنیان با انتخاب نام های اصیل ایرانی و گذاشتن این نام ها بر فرزندان خود مانع از میان رفتن و فراموش شدن این نام ها شده اند.
• آرداشس، از نام های پهلوی، به معنی فرمانروایی کردن
• آرداگ، از نام های پهلوی، مأخوذ از نام های آرداوازد و آرداوان
• آرداوازد، از نام های پهلوی، به معنی کسی که بی گناهی اش ثابت شده است.
• آرداواز، نام فرمانده ارمنستان در زمان هخامنشیان.
• آروسیاگ، از نام های معمول در زمان اشکانیان. نام�ستاره�زهره است.
• آرشاک، در�زبان اوستایی�به معنی دلیر یا مرد است؛ و نام یکی از بزرگان پارت، بنیان گذار شاهنشاهی اشکانی بوده است.
• آرشاویر، نام دیگر فرهاد چهارم پادشاهی اشکانی است.
• آشخن، از نام های پهلوی، به معنی کبود رنگ یا سبز رنگ.
• آنوش، به معنی بی مرگ، جاویدان، شیرین
• آنوشاوان، در زبان پهلوی به معنی روح جاویدان.
• خورن، نام های اشکانی است به معنی خورشید.
• زاون، به معنی یاری دهنده. یاور
• سورن�یا سورین، این نام از ریشه زبان اوستایی است به معنی دلیر و توانا.
• شاهن، از نام های ایرانی، به معنی باز سفید و نام یکی از بزرگترین سرداران ایران در زمان�خسرو پرویز�بوده است.
• گارن، از نام های اشکانی بوده است.
• گورگن، از نام های پهلوی، به معنی گرگ شجاع.
• نِرسِس، نام فرشته و ایزد حامی وحی بوده است.
• نوبار، به معنی نوبر و میوه تازه رسیده.
• نائیری، به معنی زن نیکوکار و یزدان پرست. ( از نام های بسیار رایج در میان زنان ارمنی است ) واژه اوستایی که برای بانوان پارسای شوهر به کار برده می شده است؛ یا نائیرکا
• وارداپت، این نام در�کتیبه شاپور یکم بر کعبه زرتشت�آمده، و نام دیگر�بغدات�است. در زبان ارمنی به روحانیی که مقام خلیفگی داشته باشد�وارداپت�گفته می شود.
• وازگن، از نام های اشکانی به معنی فاتح است.
• واهان، از نام های اشکانی است. به معنی سپر. نام بیست و هفتمین روز از ماه ارمنیان باستان بوده است.
• هامو، کوتاه شده هامازاسب، از نام های اشکانی. به معنی ( کسی که اسب های فراوان دارد )
• هایرابد، به معنی سرکرده کلیسا یا یکی از مقامات کلیسا است.
• یرواند، از نام های پهلوی و به معنی سریع است.
منابع ها.
هوویان، آندرانیک ( ۱۳۸۰ ) . �ارمنیان ایران.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
• آبراهامیان، ر. ( ۱۹۶۵ ) . �فرهنگ فارسی پهلوی، ارمنی روسی و انگلیسی. ایروان: مؤسسه میدک.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .




واژه ی روق از ریشه ی واژه ی روغ فارسی هست
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
... [مشاهده متن کامل]
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
زبان ارمنی
زبان ارمنی� ( ارمنی:�Հայերեն; هایِرِن ) یکی از�زبان های هندواروپایی�است که در منطقهٔ�قفقاز�و به ویژه در کشور�ارمنستان�و�آرتساخ�و سایر کشورهای دیگر که ارمنیان به عنوان�جماعت ارمنیان پراکنده�شناخته می شوند به آن صحبت می کنند. ارمنیان تا پایان سدهٔ چهارم میلادی از�خط سریانی�یا�یونانی�استفاده می کردند و از این رو�ادبیات�و�تاریخ�آنان به خط و زبانی غیرارمنی نوشته می شود. پس از رسمیت یافتن�دین�مسیح�در ارمنستان و مسیحی شدن ارمنیان، چون�کتاب مقدس�این دین به�زبان یونانی�یا�سریانی�بود، در مراسم مذهبی�کلیساها�نیز به این زبان ها سخن گفته می شد. در برخی کلیساها�کتاب مقدس�را هنگام مراسم به زبان ارمنی ترجمه و تفسیر می کردند و برای حضار بازگو می کردند.
حروف خط ارمنی نخستین بار به کوشش و مجاهدت یک روحانی ارمنی به نام�مسروب ماشتوتس، که با زبان های یونانی و�زبان پارتی�و�زبان پارسی میانه ( در دورهٔ ساسانی ) �آشنایی کامل داشت، اختراع شد.
در گذشته جایگاه زبان ارمنی نامعین بود و به گفتهٔ �روبرت آفوکس��بزرگ ترین اشتباه دانشمندان این بود که برای تعیین جایگاه زبان ارمنی در خانوادهٔ زبان ها، فقط به مجموعه واژگان این زبان استناد می کردند. نظریهٔ رایجِ آن زمان این بود که زبان ارمنی یکی از�زبان های ایرانی�است.
تحول زبانی عوامل گوناگونی دارد که در خصوص زبان ارمنی می توان آن ها را از این قرار برشمرد:
• اول، تحول های داخلی که از راه طبیعی صورت می گیرد و نتیجهٔ تکامل و ترقی زبان است.
• دوم، تحول های خارجی که بخش عمدهٔ آن با�وام گیری�انجام می شود و نتیجهٔ عوامل خارجی است.
• سوم، تحول های کوچکی است که به دست افراد صورت می گیرد و حاصل نوآوری های ادبی است.
این تحولات سه گانهٔ زبان ارمنی به تاریخ سیاست های ملی، �تاریخ ادبیات�و تاریخ سیاسی ملت ارمنی مربوط می شود.
نظریهٔ ایرانی بودن زبان ارمنی در سه ربع اولِ سدهٔ نوزدهم در�اروپا�حاکم بود و دانشمندانی مانند�راسموس راسک، ��اوگوست اشلایشر�� ( که البته بعدها از این نظریه انصراف داد ) ، و �فرانتس بپ��آن را مطرح کرده بودند و �هاینریش هوبشمان�، �دانشمند�و�زبان شناس�نام دار، در مقاله ای با عنوان �موقعیت زبان ارمنی در میان زبان های هندواروپایی� ( که در ۱۸۷۷ م منتشر کرد ) ، این نظریه را تغییر داد.
�آنان که بر شباهت های�واژگان�دو زبان انگشت می نهادند، نیندیشیده بودند که امکان دارد این همانندی در نتیجهٔ وام گیری واژه ها صورت گرفته باشد و عملاً هیچ گونه روشی برای بررسی این امکان پیشنهاد نکرده بودند. هوبشمان با قراردادن ویژگی های بنیادین نظام های آوایی زبان های ایرانی و ارمنی در جدول ها، توانست روشن کند که واژهٔ موردنظر ارمنی اصیل یا�وام واژهٔ�ایرانی است.
نتیجه گیری نهاییِ هوبشمان ازاین قرار بود که زبان ارمنی یک گویش ایرانی نیست، بلکه شاخه ای مستقل از گروه زبان های هندواروپایی است. به عبارت دیگر، زبان ارمنی نیز، مانند زبان های ایرانی، شاخه ای متمایز از یک زبانِ مادر است، و امروزه این نظریه را همهٔ دانشمندانی که در رشتهٔ�زبان شناسی تطبیقی�پژوهش می کنند، پذیرفته اند. �
زبان ارمنی را می توان به دو دورهٔ کلی تقسیم کرد:
• الف: دورهٔ گفتاری ( دورهٔ قبل از ابداع الفبای ارمنی ) ، یعنی از قدیم ترین روزگار تا سال ۴۰۴ م.
• ب: دورهٔ نوشتاری ( دورهٔ بعد از ابداع الفبای ارمنی ) ، یعنی از ۴۰۴م تا به امروز.
از دورهٔ گفتاری اطلاعات زیادی در دست نیست. دورهٔ نوشتاری به سه دورهٔ اصلی و چندین دورهٔ فرعی تقسیم می شود. سه دورهٔ اصلی عبارت اند از:
دورهٔ باستان یا �گرابار�، دورهٔ میانه یا�کیلیکیه، و دورهٔ جدید معاصر یا �آشخارهابار�. در تمام این دوره ها، زبان ادبی، به عنوان بزرگ ترین گونهٔ زبان ارمنی در درجهٔ اول اهمیت قرار دارد.
در اینجا باید متذکر شد که زبان ادبی جدید یا معاصر خود به دو بخش تقسیم می شود:
• زبان ادبی شرقی
• زبان ادبی غربی
اقتباس زبان ارمنی از زبان های ایرانی
اقتباس زبان ارمنی از زبان های ایرانی بیشتر به زبان�پهلوی اشکانی�در دوره�اشکانیان�بازمی گردد. بعضی از کلمات پهلوی اشکانی یا ساسانی در زبان ارمنی حفظ شده و هنوز به کار برده می شوند. همچنین این کلمات و تشابه زبان�ارمنی�در زبان های هم خانواده با زبان پارتی قابل مشاهده است. تعدادی واژه در زبان ارمنی وجود دارد که مشابه آن در زبان پهلوی موجود است که اکنون نیز در زبان های هم خانواده با�زبان پهلوی� ( پارتی ) قابل مشاهده است. زبان ارمنی امانت دار صدیقی برای این واژه های اصیل پهلوی بوده است.
تعدادی از�نام های�ارمنی یا ریشه در زبان های ایرانی دارند یا از نام های اصیل ایرانی که در دوره پادشاهی هخامنشی، اشکانی و ساسانی به کار می رفته وام گرفته شده اند. ارمنیان با انتخاب نام های اصیل ایرانی و گذاشتن این نام ها بر فرزندان خود مانع از میان رفتن و فراموش شدن این نام ها شده اند.
• آرداشس، از نام های پهلوی، به معنی فرمانروایی کردن
• آرداگ، از نام های پهلوی، مأخوذ از نام های آرداوازد و آرداوان
• آرداوازد، از نام های پهلوی، به معنی کسی که بی گناهی اش ثابت شده است.
• آرداواز، نام فرمانده ارمنستان در زمان هخامنشیان.
• آروسیاگ، از نام های معمول در زمان اشکانیان. نام�ستاره�زهره است.
• آرشاک، در�زبان اوستایی�به معنی دلیر یا مرد است؛ و نام یکی از بزرگان پارت، بنیان گذار شاهنشاهی اشکانی بوده است.
• آرشاویر، نام دیگر فرهاد چهارم پادشاهی اشکانی است.
• آشخن، از نام های پهلوی، به معنی کبود رنگ یا سبز رنگ.
• آنوش، به معنی بی مرگ، جاویدان، شیرین
• آنوشاوان، در زبان پهلوی به معنی روح جاویدان.
• خورن، نام های اشکانی است به معنی خورشید.
• زاون، به معنی یاری دهنده. یاور
• سورن�یا سورین، این نام از ریشه زبان اوستایی است به معنی دلیر و توانا.
• شاهن، از نام های ایرانی، به معنی باز سفید و نام یکی از بزرگترین سرداران ایران در زمان�خسرو پرویز�بوده است.
• گارن، از نام های اشکانی بوده است.
• گورگن، از نام های پهلوی، به معنی گرگ شجاع.
• نِرسِس، نام فرشته و ایزد حامی وحی بوده است.
• نوبار، به معنی نوبر و میوه تازه رسیده.
• نائیری، به معنی زن نیکوکار و یزدان پرست. ( از نام های بسیار رایج در میان زنان ارمنی است ) واژه اوستایی که برای بانوان پارسای شوهر به کار برده می شده است؛ یا نائیرکا
• وارداپت، این نام در�کتیبه شاپور یکم بر کعبه زرتشت�آمده، و نام دیگر�بغدات�است. در زبان ارمنی به روحانیی که مقام خلیفگی داشته باشد�وارداپت�گفته می شود.
• وازگن، از نام های اشکانی به معنی فاتح است.
• واهان، از نام های اشکانی است. به معنی سپر. نام بیست و هفتمین روز از ماه ارمنیان باستان بوده است.
• هامو، کوتاه شده هامازاسب، از نام های اشکانی. به معنی ( کسی که اسب های فراوان دارد )
• هایرابد، به معنی سرکرده کلیسا یا یکی از مقامات کلیسا است.
• یرواند، از نام های پهلوی و به معنی سریع است.
منابع ها.
هوویان، آندرانیک ( ۱۳۸۰ ) . �ارمنیان ایران.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
• آبراهامیان، ر. ( ۱۹۶۵ ) . �فرهنگ فارسی پهلوی، ارمنی روسی و انگلیسی. ایروان: مؤسسه میدک.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .




روق به معنای فرو رفتگی ب عنوان مثال جای ضربه روی بدنه ماشین