روغن زدن


معنی انگلیسی:
oil, to lubricate, to grease

مترادف ها

lubricate (فعل)
چرب کردن، روغن زدن، روان کردن، لیز کردن

grease (فعل)
چرب کردن، رشوه دادن، روغن زدن

فارسی به عربی

دهن , زیت

پیشنهاد کاربران

روغن زدن ؛ مالیدن. روغن مالیدن. ( آنندراج ) :
داردم در آتش هند این سیه مست و ز شوق
می زند هرلحظه چون مرغ کبابم روغنی.
سلیم ( از آنندراج ) .
جوهر روح از شراب کهنه ماند باصفا
تا نگیرد زنگ این شمشیر را روغن زنم.
سلیم ( از آنندراج ) .
و رجوع به ترکیب روغن دادن شود.

بپرس