روغان. [ رَ وَ ] ( ع مص ) رَوغ. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). روباه بازی کردن. ( المصادربیهقی ) : اهل غور چون حال روغان و مداهنت او بدانستند... ( تاریخ جهانگشای جوینی ). و رجوع به روغ شود.
فرهنگ فارسی
( اسم ) روباه بازی حیله گری .
فرهنگ معین
[ ع . ] (اِمص . ) حیله گری .
فرهنگ عمید
۱. این طرف و آن طرف دویدن، به هرسو روی آوردن. ۲. مکر و خدعه، حیله گری.