روغان

لغت نامه دهخدا

روغان. [ رَ وَ ] ( ع مص ) رَوغ. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). روباه بازی کردن. ( المصادربیهقی ) : اهل غور چون حال روغان و مداهنت او بدانستند... ( تاریخ جهانگشای جوینی ). و رجوع به روغ شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) روباه بازی حیله گری .

فرهنگ معین

[ ع . ] (اِمص . ) حیله گری .

فرهنگ عمید

۱. این طرف و آن طرف دویدن، به هرسو روی آوردن.
۲. مکر و خدعه، حیله گری.

پیشنهاد کاربران

بپرس