تا تیغ آفتاب چو روشنگری مقیم
بر روی چرخ آینه کردار می رود.
سید حسن غزنوی.
به روشنگر چه از آئینه جز زنگار می ماند؟صائب.
|| برهان وواضح کننده مطلب و معنی و بیان است. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). واضح کننده. توضیح دهنده. برطرف سازنده ابهام از سخن. روشن کننده سخن. ( از یادداشت مؤلف ) : گرچه تفسیر زبان روشنگر است
لیک عشق بی زبان روشن تر است.
مولوی.
گفت حق شان گر شما روشنگرید در سیه کاران مغفل منگرید.
مولوی.