چنانستم امید کز روزگار
به ما روشنایی دهد کردگار.
فردوسی.
خاکپایت دیده ها را روشنایی میدهدهر سحر بوی تو با جان آشنایی میدهد.
خاقانی.
تیره شد کار من از غم هان و هان دریاب کارتا چراغ عمر قدری روشنایی میدهد.
خاقانی.
وجودی دهد روشنایی به جمعکه سوزیش در سینه باشد چو شمع.
سعدی.