روشناس گردیدن. [ ش ِ گ َ دَ ] ( مص مرکب ) معروف و مشهور شدن : روی هریک می نگر می دار پاس بو که گردی تو ز خدمت روشناس.مولوی.- روشناس کسی گردیدن ؛ در نظر او شناخته و آشنا شدن : عجب درماند شاپور از سپاسش فراتر شد که گردد روشناسش.نظامی.