روشن جبین. [ رَ / رُ ش َ ج َ ] ( ص مرکب ) آنکه جبین او روشن است. گشاده روی : جبهه او را گشایشهایی از چین غضب موج صیقل می کند روشن جبین آیینه را.صائب ( از آنندراج ).باد ز عدل شه روشن جبین روی زمین غیرت خلد برین.؟ ( از حبیب السیر ).