روشت

لغت نامه دهخدا

روشت. [ رِ وِ ] ( اِخ ) دهی است از بخش سربند شهرستان اراک. سکنه آن 287 تن و محصول آن غلات و بنشن و پنبه و انگور. آب از چشمه و رودخانه مروار. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ).

روشت. [ رَ ش ِ ] ( اِخ ) دهی از بخش بناب شهرستان مراغه. آب آن از رودخانه روشت و چاه و سکنه آن 1869 تن. محصول آنجا غلات. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

فرهنگ فارسی

دهی است از بخش بناب شهرستان مراغه

واژه نامه بختیاریکا

به روشت
روش؛ رفت و آمد؛ تردد

پیشنهاد کاربران

روشن
در کوردی هم
روشت =ره وشت =رفتن=برگشتن
در کتاب زرتشت به معنی استراحتگاه موقت. روشت یعنی استراحتگاه موقت برای کاروان.
روشت. ( مازنی ) ، برگشت پذیری ، ارتجاع. "انار شیش روشت خله خاره "برگشت پذیری شاخک انار خیلی خوبی است " و یا "شاخک انار ارتجاع بسیار خوبی دارد ".

بپرس